«نمی شود»
می خواستم که با تو باشم و ... دیگر نمی شود
هر کار کرده ام، ولی آخر نمی شود
از صبر هی مگو که راه حل تمام مسائل است
ای آه، زندگی به صبر که بهتر نمی شود
من آمدم به سمت تو گفتم که: "خواهرم ..."
اما به "خواهرم"، غریبه "برادر" نمی شود
در دام لحظه های پر از بی کسی، عزیز
دوری ز دست گرم تو بارو نمی شود
من آه می کشم ـ و امیدی به وصل نیست ـ
این آرزوی وصل میسّر نمی شود
1 دی 85
سلام!
کوتاه - تکراری اما پر معنی!
موفق باشی
صدر
پرمعنی!
فکر کنم صدر اگه یه شعر پر معنی ببینه دچار غش و ضعف می شه
سلام میثم جان..
عید شمام مبارک... خیلی وقت بود نیمدم اینورا... خوندنت خوب بود عزیز...
مخلصم... یاعلی.
چی بگم.قشنگ بود و روون.