به برادرم: صالح
برخیز دو دست خویش در هم بکنیم
این رابطه را، دو سویه محکم بکنیم
پرهیز کنیم از همین رابطهها
این فاصلهی قریب را کم بکنیم
چندیست رفاقتی اخوت شده است
سهم دو نفر دوست، محبت شده است
مثل ِ تنهی درخت ِ اکنون مبلی
سرتاسر ِ رابطه منبْت شده است
یکبار دو باره باز میلادت شد
یکسال "دو باره زیستن" فالت شد
این زندگی قشنگ و رؤیایی باز
سهم دل و روح پر تب و تابت شد
مدهوش همین بازی ساده شدهایم
دور از می و یار و ماه و باده شدهایم
درگیر غرور کاذب هستیم همه
مثل بشری بزرگزاده شدهایم