«نامه»
نشستهام لب دیوار و نامه میخوانم
دو دست دور دو زانو، ترانه میخوانم
قطار کردهام آن نامههای قبلی را
برای ماندن در آن زمانه میخوانم
برای یاد تو ای دوست، این چنین مجنون
به یاد تو همه جا بی بهانه میخوانم
صدای زنگ در و ... خواهرم به سمت حیاط
دعای آمدنِ تو به خانه میخوانم
دلم برای تو تنگ است، پس کجایی تو؟
درون خلوت تنگم، یگانه میخوانم
صدای چیست؟ کجای میروی؟ کجا؟ مهتاب!
من از دورن همین آشیانه میخوانم
15 اردیبهشت 85 |