رسیدن

 

«رسیدن»

 

کلاغ قصه‌ی من مُرد و خانه‌اش نرسید

دلم هوای غمش کرد و نامه‌اش نرسید

که گفت عاقبت این فاصله به هم ریزد؟

ترانه مُرد و گمانم زمانه‌اش نرسید

و نق نقو شده‌ای، لج برای هیچ کنی

بهانه کن که چرا آن بهانه‌اش نرسید

که بیت بیت غزل را جواب می‌داد او

زمان شعر نو است؟ ... آه ... ترانه‌اش نرسید

ولی چه حیف غزل رو به بیت پایان است

کلاغ قصه‌ی من آشیانه‌اش نرسید

 

17 خرداد 85