پیشکش به: محمد کمیجانی
«خطا»
تو رفتی و منِ بیمار را رها کردی
بدان که تا به همیشه، به من جفا کردی
نشستی و لبِ لبخند بر لبانت بود
برای مردنِ من شایدم دعا کردی
چرا به من تو نگفتی که میروی آخر؟
همان دمی که تو اول مرا صدا کردی
خیالِ من، که نشینی کنار و در برِ من ...
چه خوب در حقِ من، بهترین، وفا کردی
سبو شکست و دلم در مسیر مبهم گشت
تو رو به سوی مسیری به جز خدا کردی
چه گرم بود حضورت میان انگشتان
تو دست گرمِ خودت را ز من جدا کردی
اگر چه وقت نماندهست و لحظه مرده، ولی
بیا و ناز بگو در حقم خطا کردی
اردیبهشت 85
سلام مهربوون
وبلاگ زیبایی داری با مطالب زیبا تر
شاد باشی
یا علی